5 سال از نمایش نخستین فیلم های برادران لومیر در گراند کافة پاریس (28 دسامبر 1895 م گذشته بود که مظفرالدین شاه طی نخستین سفرش به اروپا در 17 تیر 1279 درکونتراکس ویل فرانسه با پدیدة «سینماتوگراف» آشنا شد. او بلافاصله تهیه  اسباب آن را به عهده یکی از ملتزمین، میرزا ابراهیم خان عکاس باشی (1253 ـ 1294 ش)، پسر میرزا احمد خان صنیع السلطنة عکاسباشی گذاشت.

نخستین فیلم ایرانی با دوربینی از نوع گومون از جشن گلهای اوستاند بلژیک در 23 مرداد 1279 برداشته شد و پس از خاتمة سفر، ابراهیم خان تا سالهای آخر حکومت مظفرالدین شاه «فیلمبردارباشی» دربار بود.از جمله از شیرهای باغ وحش فرح ‏آباد و آیین قمه‏ زنی سبزه میدان در محرم 1280 فیلمبرداری کرد و جلسات نمایش فیلم در دربار و خانه‏ های اعیان ترتیب داد. ابراهیم خان پس از مرگ مظفرالدین شاه از دربار کناره گرفت و سینما را فروگذاشت.

سینما در انحصار دربار بود که ابراهیم صحاف باشی طهرانی پروژکتوری به تهران وارد کرد و حیاط پشتی دکان آنتیک فروشی خود را جهت نمایش فیلم مرتب کرد. صحاف باشی پیش از مظفرالدین شاه، طی سفری به لندن در 28 اردیبهشت 1277، ارزش سینما را دریافته بود و کارش را که گسترش داد، نخستین سالن عمومی سینما را در آبان 1283 در خیابان چراغ گاز گشود. اما به دلیل تحریم آخوندها و نارضایتی دربار، پس از یک ماه، سینماداری را فروگذاشت. او که به زودی از مشروطه خواهان بنام شد ، مصایبی به سرش آمد و پروژکتور و فیلم هایش را به حراج گذاشت ، سر آخر نیز به هند مهاجرت کرد .

بیش از 2 سال پس از تعطیل سالن صحافباشی، مهدی ایوانف ، معروف به روسی خان (1254 - 1346 ش) پروژکتور و حلقه ، فیلم از پاته پاریس تهیه کرد و از ماه های آغازین حکومت محمد علیشاه جلسات نمایش فیلم در دربار و خا نه ‏های اعیان ترتیب داد. روسی خان از 22 مهر 1286 حیاطی را کنار عکاسخانه خود ، به سینما تبدیل کرد. ماهی نگذشت که مهاجری قفقازی به نام آقایوف از 15 آبان 1286 سینمایی را در قهوه ‏خانه زرگرآباد، واقع در خیابان چراغ گاز، دایر کرد. آقایوف و روسی خان در ادامه سالن‏ های سینمای دیگری در نقاط مختلف تهران به راه انداختند.

هنگام به پایان رسیدن دوره استبداد صغیر، آقایوف سالن هایش را فرو گذاشته بود و روسی خان، فقط چند ماهی، سینما فاروس را دایر نگه داشت. اما کوشش هایش نتیجه ‏ای نداشت و به فرانسه کوچید.


اولین فیلمبردار:

پروژکتوری که صحافباشی به حراج گذاشت نصیب تاجری ارمنی به نام آرتاشس پاتماگریاد، معروف به اردشیر خان (1242 - 1307 ش) شد. اردشیر خان قسمتی از آپارتمانش را،واقع در خیابان علاءالدوله، جهت نمایش فیلم در اختیار عکاس روسی،آنتوان سوریوگین گذاشت.
سپس خود از اوایل جنگ جهانی اول، سالن سوریوگین را به نام مدرن سینما یا سینما تجدد فعال کرد. و به دنبال آن سالن گراند هتل را، واقع در خیابان لاله ‏زار. پیشرفت اردشیر خان در سینماداری به رقابت باژرژ اسماعیلی اف، معروف به میرزا اسماعیل قفقازی که یکی دیگر از پروژکتورهای روسی خان را خریده بود و سینما فاروس را اداره می‏کرد انجامید. تا اینکه سینماهایی دیگر مانند سینمای حاج نایب معیلی در کافه بولوارد، واقع در خیابان لاله‏ زار نیز آغاز به کار کردند و زمینه سزاواری فراهم آمد تا نخستین فیلمبردار حرفه ‏ای سینمای ایران، خان باباخان معتضدی (1271 - 1365 ش) پا به میدان بگذارد.

معتضدی طی سال های تحصیل الکترومکانیک در فرانسه، با کار در کارخانه‏ های گومونِ پاریس، فن فیلمبرداری و ظهور فیلم را آموخت و در اواخر دوره قاجاریه به ایران بازگشت. او با خرید یکی از دوربین های ابراهیم خان عکاسباشی و استفاده از مقداری فیلم خام و دوای ظهور که از فرانسه وارد کرد به فیلمبرداری از دورنماهای تهران پرداخت و لابراتواری در خانه ‏اش برپا کرد. حتی فیلم های کوتاه کمدی / خانوادگی نیز تهیه کرد که از نمونه ‏ای از آنها در فیلم «سینمای ایران از مشروطیت تا سپنتا » استفاده شده است. ظاهراً فعالیت های اخیر توجه دربار احمدشاه را جلب کرد و معتضدی مأمور شد از ولیعهد، محمدحسن میرزا، فیلم بردارد.

با قدرت گرفتن سردار سپه (رضاشاه)تاچندی فیلمبردار رسمی حکومت پهلوی بود. حاصل این دورة کاری او فیلم های خبری کوتاهی هستند، از جمله رضا شاه و مجلس مؤسسان (1304 ش) تاجگذاری رضا شاه در کاخ گلستان (1305 ) و افتتاح بانک ملی ایران (1307 ش ) معتضدی به سینماداری نیز پرداخت.

از جمله با اردشیرخان در اوایل حکومت رضاشاه سینما خورشید را به عنوان نخستین سنیمای زنانه ایران فعال کرد. و با علینقی وزیری، معروف به کلنل (1265 - 1358 ش) در 1307 ش سینمای زنانه صنعتی را در خیابان لاله ‏زار افتتاح کرد.او از اوایل دهة 1320 ش فیلمبرداری را فروگذاشت و فقط به سینماداری پرداخت. اما طی دهة نخست 1300 ش، تاجر سرشناس، میرزا علیخان تبریزی وکیلی (1266 - 1346 ش) بود که به سینماداری ایران سامانی امروزی داد و زمینه را برای فیلم سازی حرفه‏ ای ایرانیان آماده کرد .

وکیلی، ابتدا، در 1305 ش گراند سینما را افتتاح کرد. سپس با یاری معتضدی میان نوشته‏ های فیلم های صامت خارجی را به فارسی برگرداند و به همراهی موسیقی زنده با نمایش فیلم های صامت اهمیت بخشید. داستان های فیلم های خارجی را تنظیم کرد و همزمان با نمایش آنها در روزنامه ‏ها به چاپ رساند.

آگهی ‏های سینمایی را رواج داده و نخستین ساختمان ویژه سینما را به نام سینما سپه، در خیابان سپه بنا نهاد. او نخستین مجله سینمایی ایران را انتشار داد. یعنی ماهنامه «سینما و نمایشات» که در 1309 ش منتشر شد و یک شماره دیگر، بیشتر، دوام نیاورد. وکیلی در دهة 1310 ش سینماداری را فروگذاشت و به سیاست و تجارت پرداخت.


سینمای صامت

اوانس گریگوری اوگانیانس یا اوهانیان (1279 ـ 1340 ش) مهاجری ارمنی بود که در قفقاز به دنیا آمد و گویا، تحصیلش را در مدرسه سینمایی مسکو به پایان رسانید او در 1308 ش به ایران آمد و سال بعد ، نخستین مدرسه سینمایی ایران را به نام مدرسه آرتیستی سینما یا پرورشگاه / ورزشگاه آرتیستی سینما بنیاد گذاشت. سپس با یاری تعدادی از دیپلمه‏ های دورة نخست این مدرسه آبی ورابی نخستین فیلم بلند داستانی صامت ایران را به فیلمبرداری معتضدی(با دوربینی از نوع گومون) ساخت و از 12 دی 1309 ش درسینما مایاک به نمایش درآورد.

فیلم، جُنگی کمدی بود، به اقتباس از فیلم های کارل شنستروم وهارالد مادسنمعروف به پات و پاتاشون، دو کمدین دانمارکی که در ایران محبوبیتی داشتند.از آبی ورابی استقبال شد. و اوگانیانس، حاجی آقا آکتور سینما را در 1311 ش، به فیلمبرداری دستیار معتضدی (پائولویوتومکین) جلوی دوربین برد. حاجی آقا نیز کمدی شمرده می‏شد ، ولی شکست خورد چون با رونق فیلم های ناطق، فیلمی صامت جذابیتی نداشت.

اوگانیانس امکانی برای ادامة کوشش هایش جهت دوام مدرسة آرتیستی و فیلمسازی در ایران نیافت و در 1315 ش به هند رفت. او در اواخر جنگ جهانی دوم به ایران بازگشت و در اوایل دهة 1330 ش اسلام آورد و نام و فامیل رضا مژده را برگزید.

پس از نمایش آبی ورابی، در 1310 ش، ابراهیم مرادی (1378 ـ 1356 ش) در بندرانزلی به ساختن فیلم ملودرامی به نام روح و جسم یا انتقام برادر پرداخت که ناتمام ماند . مرادی در 1311 ش به تهران آمد و سالی بعد با یاری تعدادی از دیپلمه های مدرسة آرتیستی، که از گروه اوگانیانس جدا شده بودند دختر بوالهوس یا بوالهوس را ساخت. بوالهوس طی 3 ماه در 1312 ش به فیلمبرداری خود مرادی (با دوربینی از نوع زایس) ساخته شد این فیلم نیز که ملودرام شمرده می‏شد، علیرغم پشتیبانی دولتی دچار سرنوشت حاجی آقا گردید. مرادی تا سالها بعد امکان فیلمسازی نیافت و چندی به نوشتن مقاله ‏های سینمایی و اختراعاتش (از جمله اختراعی در جهت پیشبرد فن دوبلة فیلم های خارجی) پرداخت.

 

سینمای ناطق

عبدالحسین خان شیروانی یا شیرازی، معروف به سپنتا (1286 ـ 1348ش) شاعر، نویسنده و روزنامه نگاری بود که در نیمة دوم دهة 1300 ش به قصد تحقیق در هنر و فرهنگ ایران باستان به هند رفت. اما بزودی به تشویق پارسیان بمبئی وارد عالم سینما شد.

او به شرکت امپریال فیلم پیوست و از بهار 1311 ش تهیة ایران دیروز و ایران امروز یا دخترلر، نخستین فیلم بلند داستانی ناطق ایران آغاز شد . اعضای گروه فنی هندی بودند و سپنتا نوشتن فیلمنامه و، به شکلی، کارگردانی هنری را به عهده داشت. نقش های اصلی را نیز خود سپنتا و صدیقه سامی ‏نژاد یا دماوندی، معروف به روح‏ انگیز بازی کردند .

استقبال بی ‏سابقه از این فیلم (در ایران) که به نیت مقایسة اوضاع دو دورة ایران عرضه شده بود، امپریال فیلم را به تهیة فیلم ایرانی دیگری ترغیب کرد. فردوسی فیلم دوم سپنتا، به سفارش وزارت معارف و جهت نمایش در جشن های هزارة فردوسی که قرار بود در مهر 1313 ش در توس برگزار شود ساخته شد. اما، ظاهراً‌، به دلیل جرح و تعدیل هایی که ممیزی به عمل آورد فیلم ناقصی از آب درآمد.

سپنتا برای فیلم بعدی، شیرین و فرهاد (1314 ش)‌ بازیگرانی از جمله فخرالزمان جبار وزیری و ایران دفتری را به بمبئی برد. فیلمنامة فیلم بر مبنای منظومه ‏ای از خمسة نظامی پرداخته شد و ترکیب گروه فنی، تقریباً، همانی بود که در فیلم های دخترلر و فردوسی بود. مصطفی نوریانی نیز موسیقی متن فیلم (نخستین موسیقی متن فیلمی ایرانی)‌ را ساخت .

پس از شیرین و فرهاد که در ایران، ابتدا، به نام خسرو و شیرین به نمایش درآمد، سپنتا از امپریال فیلم جدا شد و فیلم تاریخی فتح لاهور به دست نادرشاه یا چشم های سیاه (1315 ش) را در کریشنا فیلم  کارگردانی و بازی کرد و به دنبال آن، فیلم مجلل لیلی ومجنون (1316 ش) را در ایست ایندیا فیلم.

سپنتا در 1315 ش به ایران بازگشت و سینما را فرو گذاشت. او، به روایت خودش، برای ادامة فیلمسازی در ایران تدبیرهایی اندیشیده بود که به دلیل کارشکنی‏ های سینماداران و نمایندگان پخش فیلم های کمپانی های خارجی نتیجه‏ ای نداد.اما این روایت مطمئنی نیست. سپنتا چندی، باز، روزنامه‏ نگاری پیشه کرد و از جمله، در اوایل دهة 1320 ش روزنامة «سپنتا» را در اصفهان منتشر کرد. همچنین چند کتاب تألیف کرد، از جمله کتاب داستانيِ« اسرار جنگل ».

 

آغاز دوباره

در ابتدای نیمة دوم 1320 ش یک دهه از نمایش آخرین فیلم سپنتا می ‏‏گذشت و هنوز کوشش های فیلمسازی به نتیجه ‏ای نمی ‏رسید. تا اینکه اسماعیل حریرفروش، معروف به دکتر کوشان (1294 ـ 1360) سینمای ایران را در 1327 فعال کرد. کوشان طی سالهای جنگ جهانی دوم در برلین تحصیل اقتصاد می‏ کرد.

در 1319 به استخدام وزارت تبلیغات آلمان درآمد و در رادیوی ایران آزاد به گویندگی پرداخت. بازی در چند فیلم اوفا (به عنوان سیاهی لشکر) و همچنین گویندگی فیلم های خبری او را به سینما علاقمند کرد. تا آنجا که در 1324، در راه بازگشت به ایران،‌فیلم فرانسويِ نخستین قرار را در استانبول به فارسی دوبله کرد. از این نخستین فیلم دوبله به فارسی که در تهران به نام دختر فراری روی پرده رفت استقبال شد. در نتیجه، کوشان در چارچوب استودیوی دوبلاژ میترافیلم و با ابزاری که از مصر وارد کرد، طوفان زندگی را جلوی دوربین برد. کارگردانی را حاجی میرمحمدعلی دریابیگی (1282 ـ 1370 ش) که تحصیلش را در رشتة تأتر در آلمان به پایان رسانیده بود به عهده گرفت، نوشتن فیلمنامه را نظام وفاکاشانی (1266 ـ 1343 ش) و انتخاب و اجرای موسیقی را روح‏ الله خالقی (1285 ـ 1364 ش) وابوالحسن صبا (1281 ـ 1336 ش). فیلمبرداری را خود کوشان و یک فیلمبردار خبری / جنگی آلمانی که در ایران به سر می‏ برد انجام دادند.

سپس کوشان استودیو پارس را به راه انداخت و فیلم تاریخی زندانی امیر (1327 ش) و نخستین فیلم اپیزودیک ایران، واریته بهاری (1328 ش) را تهیه کرد. اما از میان همه این‏ها ملودرام شرمسار (1349 ش) به کارگردانی خود کوشان، با فیلمبرداری یک مصری (نوری حبیب) و بازی عصمت باقرپور، معروف به دلکش بود که به رغم ضعف هایش با موفقیت روبرو شد. پارس فیلم پابرجا شد و آرام آرام به بزرگترین استودیوی فیلمسازی ایران تبدیل شد. استودیوها و فیلمسازان دیگری وارد گود شدند ، با ملودرام ولگرد (1331 ش)، به کارگردانی مهدی رئیس فیروز، فیلمبرداری محسن (محمدحسن) بدیع (1287 ـ 1368) و بازی ناصر ملک مطیعی، سینمای ایران وارد مرحله ای حرفه ‏ای و تجاری شد.


دهه 1330

فیلمسازان ایرانی در نیمة نخست دهة 1330 ش به پیروی از روشی که اوگانیانس و مرادی آغاز کرده بودند، بیشتر در مایه ‏های کمدی و ملودرام کار می‏ کردند. البته تجربه ‏های گوناگونی نیز صورت می‏ گرفت ‍‍‍؛ از جمله در نوع فیلم های حادثه‏ ای، مانند چهار راه حوادث (333 1ش)، به کارگردانی ساموئل خاچیکیان و بازی آرمائیس هوسپیان،‌ معروف به آرمان (1300 ـ 1359 ش) و فیلم های افسانه‏ ای، مانند امیرارسلان نامدار (1334 ش) که با موفقیت روبرو می‏ شدند و به پیروی از روش سپنتا، در نوع فیلم های تاریخی، مانند آغامحمدخان (1333 ش)، به کارگردانی و بازی محتشم و فیلمبرداری عنایت الله فمین (1289 ـ 1356 ش) که شکست می‏ خوردند. در این سال ها نخستین فیلم بلند رنگی داستانی، گرداب (1332 ش) فیلمبرداری و در آمریکا به چاپ سپرده شد. نخستین فیلمساز زن، قدرت زمان شربتچی یا وفادوست، معروف به شهلا با فیلم مرجان (1335 ش) به فیلمبرداری احمد شیرازی، معرفی شد و نخستین کارگردان فارغ التحصیل دانشکده ای سینمایی، امیر هوشنگ کاووسی، معروف به دکتر کاووسی (دانش آموختة ایدكِ پاریس) فیلم پلیسی هفده روز به اعدام (1335 ش) را ساخت. همچنین نخستین ستاره سینمای ایران ملک مطیعی پرآوازه گشت.

با آغاز دوبارة سینمای ایران، مجلات، کتاب ها، جشنواره‏ ها و کانون های سینمایی نیز شکل گرفتند‍‍‍‍، از جمله کانون ملی فیلم از آذر 1328 ش تا خرداد 1330 ش نشست هایی را در موزة ایران باستان یا هنرستان هنرپیشگی ترتیب داد. نخستین جشنوارة فیلم های خارجی (انگلیسی) در 1329 ش و نخستین جشنوارة فیلم های ایرانی (گلریزان) در اسفند 1333 ش برگزار شدند.استودیوهای پارس فیلم و البرز نخستین شماره ‏های مجلات سینمایی ویژة خود را به نام های عالم هنر و عالم سینما در 1330 ش و 1331 ش عرضه کردند و در بهمن 1332 ش، ستاره سینما آغاز به انتشار کرد که 1067 شماره دوام آورد.


رونق تجاری و منتقدان

از نیمة دوم دهة 1330 ش سینمای ایران رونق گرفت. مهدی میثاقیه (1306 ـ 1368 ش)‌ فیلم تخیلی شب نشینی در جهنم (1336 ش)، پرخرج‏ترین محصول تاریخ سینمای ایران تا به آن زمان را تهیه کرد و استقبال بی‏سابقة تماشاگران منجر به گشایش استودیوی میثاقیه در 1339 ش گردید. مجید محسنی (1302 ـ 1369 ش) با کارگردانی و بازی چند فیلم روستایی، از جمله بلبل مزرعه (1336) آغازگر صادرات جدی فیلم های ایرانی به خارج از کشور شد. همچنین نخستین فیلم جاهلی (لات جوانمرد ، 1337 ش) را ساخت. دکتر کوشان نیز نخستین فیلم سینما اسکوپِ رنگی را به نام طلسم شکسته (سیامک یاسمی، 1337 ش)‌تهیه کرد.

آغاز دوبارة سینمای ایران، منتقدانی را نیز به همراه آورد که روشنفکر شمرده می‏شدند. منتقدان روشنفکر، از جمله غفاری و طغرل افشار (1312 ـ 1335) و کاووسی با مقالات و نقدهای خود به مخالفت با سینمای رایج برخاستند و خواستار سینمایی متفاوت شدند.
سینمایی که با فیلم «ناتورالیستی» جنوب شهر (1337 ش)‌ به کارگردانی غفاری زاده شد و دچار سانسور شد. غفاری با فیلمی دیگر، شب قوزی (1343 ش)‌ نیز «یک بررسی انتقادی روشنفکرانه از قشرهای مختلف مردم» را تصویر کرد.

پس از غفاری، ابراهیم گلستان به دنبال چند فیلم کوتاه مستند با خشت و آئینه (1344 ش) کوشید نگاهی نو و تازه به جامعه ایرانی را عرضه کند و فریدون رهنما (1309 ـ 1354 ش) با «سیاوش در تخت جمشید» (1346 ش)، برداشتی متفاوت از «شاهنامه» به عمل آورد. اغلب این فیلم های روشنفکران، در جشنواره‏ های خارجی موفق بودند. اما در داخل کشور تماشاگران مناسبی نیافتند.

 

دهه 1340

در نیمة نخست دهة 1340 ش خاچیکیان به کارگردانی فیلم های حادثه ‏ای، از جمله فریاد نیمه شب (1340 ش)‌ و محسنی به کارگردانی و بازی فیلم های روستایی، از جمله پرستوها به لانه بر می‏گردند (1342 ش) ادامه دادند. همچنان فیلم های کمدی با بازیگرانی مانند نصرت الله وحدت و تقی ظهوری (1291 ـ 1370 ش) محبوب بودند و پس از ملک مطیعی، ستاره‏ای دیگر، محمدعلی فردین به شهرت رسید. در پاییز و زمستان 1344 ش،‌ استقبال بی ‏سابقه از گنج قارون به کارگردانی یاسمی و بازی فردین و ظهوری رونق اقتصادی سینما را به اوج رساند.

گنج قارون به قالبی، تا سال ها، موفق شکل داد. اجرای موزیکال رویارویی توانگر و تنگدست باعث «آشتی مردم و سینمای ایران» شد. در آغاز نیمة دوم دهة 1340 ش تولید سالانه به سرعت افزایش یافت و زمینة اقتصادی کار برای نسل جدیدی از روشنفکران فراهم آمد. در 1347 ش، جلال مقدم در جهت جدا شدن از سینمای رایج، فیلم کمدی سه دیوانه‌ را کارگردانی کرد و داود ملاپور برای عرضة «تصویری از زندگی یک خانواده ایرانی» فیلم شوهر آهو خانم را بر مبنای رمانی نوشتة علی محمد افغانی ساخت. تا اینکه سالی بعد، روشنفکران شکاف اصلی را در سینمای ایران ایجاد کردند. از این سال سینمای ایران به دو پارة «روشنفکری» و «فیلم فارسی» تقسیم شد. به زودی سینمای «روشنفکری»، «پیشرو» خوانده شد و «فیلم فارسی» که از سالها قبل از سوی کاووسی به تمام محصولات سینمای ایران اطلاق می‏شد مشخصة پارة دیگر گردید.


سینمای پیشرو

در 1348 ش، مسعود کیمیایی قیصر را با بازی بهروز وثوقی و ملک مطیعی ساخت و داریوش مهرجویی گاو را بر مبنای داستانی نوشتة غلامحسین ساعدی و با بازی عزت الله انتظامی. قیصر مورد استقبال بی ‏سابقة تماشاگران داخلی قرار گرفت، گاو مورد تأیید بی‏ سابقة جشنواره ‏های خارجی و هر دو مورد بحث منتقدان روشنفکر‍‍‍؛ از جمله پرویز دوایی (پیام)‌ که طی سال ها با نوشتن مقالاتی در فردوسی و سپید و سیاه به نقد فیلم ایران اعتبار بخشیده بود.

به زعم دوایی قیصر، «مرثیة مرگ دورانی بود که ارزش هایش آخرین رشته ‏ای بود که جامعه ….. را به زندگی خاص و ناب ایرانی می ‏پیوست» و گاو، علیرغم مشکلاتی که ممیزی پیش آورد کوششی «عرفانی در بازآفرینی روستا». در همین سال فیلمسازان پارة فیلم فارسيِ سینمای ایران با استفاده از کلیشة گنج قارون تماشاگران ویژة خود را نگه داشتند، با فیلم هایی مانند قهوه‏ خانه قنبر. همچنین نخستین دورة جشنوارة «بومی» سپاس برگزار شد.

در 1349 ش آرام آرام فعالیت های روشنفکری تحت پوشش دولتی در می ‏آمد و موفقیت داخلی و خارجيِ قیصر و گاو روشنفکران را ترغیب می‏کرد تا در عوض یا در کنار ادبیات، تآتر و روزنامه ‏نگاری به سینما بپردازند. از جمله در بخش خصوصی علی حاتمی فیلم های حسن کچل و طوقی را با بازی ستاره‏ های جدید، پرویز صیاد و وثوقی و ستاره‏ ای قدیمی، ملک مطیعی کارگردانی کرد. در بخش دولتی،‌تل فیلم استودیویی وابسته به سازمان رادیو تلویزیون ملی ایران فیلم، آرامش در حضور دیگران را به کارگردانی ناصر تقوایی، بر مبنای داستانی نوشتة ساعدی تهیه کرد که به ممیزی برخورد.

سازمان رادیو تلویزیون، مدرسة عالی تلویزیون و سینما را نیز به راه انداخت که پس از دانشکدة هنرهای دراماتیک، دومین دانشکدة سینمایی شمرده می ‏شد. همچنین از ابتدای تأسیس در 1345 ش با تهیه و پخش سریال های ایرانی،‌از جمله سرکار استوار (1346 ش) بر ذائقة‌ تماشاگران سینمای ایران تأثیر گذاشت.


دهه 1350 

در سال های اولیة نیمة نخست دهة 1350 ش، سینمای ایران از رونقی بی ‏سابقه برخوردار شد. به طوری که بسیاری از فیلمسازان روشنفکر نخستین فیلم هایشان را ساختند. از جمله، در بخش خصوصی: 1350 ش ـ ذکریا هاشمی (سه قاپ)،‌ امیر نادری (خداحافظ رفیق)، خسرو هریتاش (آدمک)؛ 1351 ـ بهرام بیضایی (رگبار)، کامران شیردل (صبح روز چهارم) و در بخش دولتی: 1351 ش ـ هژیر داریوش (بیتا)، آربی آوانسیان (چشمه)، نصیب نصیبی (چه هراسی دارد ظلمت روح)‍؛‌1352 ـ سهراب شهید ثالث (یک اتفاق ساده)، پرویز کیمیاوی (مغولها). رونق آنقدر بود که در 1351 ش نخستین دورة جشنوارة جهانی فیلم. تهران برگزار شد و تولید سالانه به 60 فیلم رسید .

همچنین نسل نخست فیلمسازان روشنفکر نیز باز وارد گود شدند: گلستان با اسرار گنج درة جنی (1353 ش)، رهنما با پسر ایران از مادرش بی خبر (یا بی ‏اطلاع) است (1354 ش) و غفاری با زنبورک (1354 ش). اغلب فیلم های فیلمسازان روشنفکر در جشنواره ‏های داخلی و خارجی به نمایش درآمدند و برندة جوایزی شدند. تا اینکه یک هفته فیلم از «سینمای جوان ایران» در بهار 1352 ش در پاریس برگزار شد.

چند ماه بعد فیلمسازان روشنفکر از اتحادیة فیلم فارسی سازان تبری جستند و اتحادیه سینماگران پیشرو را تأسیس کردند .در حالی که فیلم فارسی سازان به راه خود ادامه می ‏دادند؛ از جمله با فیلم هایی مانند مهدی مشکی و شلوارک داغ (1351 ش) و ممل آمریکایی (1353 ش)، در این بین بعضی از فیلم سازان روشنفکر کوشیدند سینمای روشنفکری و سینمای فیلم فارسی را به یکدیگر مربوط کنند؛ از جمله نصرت کریمی با درشکه چی (1350 ش). در نیمة دهة 1350 ش، اگر چه در تولید سالانه نزول چشمگیری رخ داد اما رونق سینمای ایران پایدار می ‏نمود.

چون تعداد سینماهای کشور به 453 رسید که 112 سینمای آن در تهران بود. فیلم‏ های جوانانه جانی تازه به سینمای تجاری دادند از جمله فرزان یا محمد دلجو با فیلم هایی مانند علف های هرز (1355 ش). فیلمسازان روشنفکر نیز به راه خود می‏ رفتند از جمله شهید ثالث که به غرب کوچیده بود و در آلمان غربی فیلم می ‏ساخت و بهمن فرمان آرا که تحت پوشش دولتی، شرکت گسترش صنایع سینمایی ایران را فعال کرد.فرمان آرا پیش از این شازده احتجاب را ساخته بود که در سومین جشنوارة جهانی فیلم تهران (1353 ش) برندة جایزة اصلی شد.


آغاز بحران

از 1356 ش بحران آغاز شد. نمایش 485 فیلم خارجی در این سال، فرصتی برای استقبال از نمایش 45 فیلم ایرانی روز باقی نگذاشت. همچنین پخش برنامه ‏های رنگی تلویزیون ملی که از سال قبل آغاز شده بود . در نتیجه بسیاری از تهیه کنندگان فیلم فارسی ورشکست شدند و تهیه کنندگان دولتی که از سینمای روشنفکری حمایت می‏ کردند کارساز نشدند .البته استقبال هایی بی‏ سابقه از بعضی فیلم های روشنفکری صورت گرفت. از جمله از سوته دلان به کارگردانی حاتمی و در امتداد شب به کارگردانی صیاد و بازی فائقه آتشین، معروف به گوگوش . صیاد پیش از این با مجموعه فیلم های صمد…… موفقیت مجموعه‏ های تلویزیونی خود، از جمله سرکار استوار را تکرار کرده بود.

در 1357 ش سینمای ایران به رکود رسید. همراه با اوج‏گیری انقلاب جشنواره‏ های سینمایی و نیز بسیاری از سینماها تعطیل شدند . تولید سالانه به 16 فیلم تنزل کرد. اکثر تهیه ‏کنندگان فیلم فارسی دست از سینما شستند وتمام تهیه ‏کنندگان دولتی سینما را رها کردند. در این سال آخرین کورسوها از جانب دو فیلمساز از پیشگامان سینمای پیشرو بود. مهرجویی با دایره مینا و کیمیایی با سفر سنگ طومار سینمای قبل از انقلاب را بستند زمینه را برای کار فیلمسازان روشنفکر در سینمای پس از انقلاب فراهم آوردند.


سینمای مستند

شاید فیلم های عکاسباشی، روسی‏خان و معتضدی را بتوان نه فقط خبری بلکه مستند نیز شمرد. همچنین فیلمی را که تاجری به نام عباس آقا عتیقه ‏چی در 1307 ش از جریان سفر رضاشاه به خرم آباد تهیه کرد . اما مستندسازی جدی از ایران و ایرانی را بیگانگان آغاز کردند. از جمله فیلمسازان آمریکایی، ارنست ب.شودساک  و مریان ک. کوپر  که با فیلمبرداری از کوچ طایفة بابااحمديِ ایل بختیاری، فیلم قوم نگار علف (1925 م) را پدید آوردند .

فیلمساز فرانسوی لئون پواره  که با ثبت حرکت گروه سواری های سیتروئن، فیلم تبلیغاتی «کاروان زرد» (1936)‌ را کارگردانی کرد فیلمساز دانمارکی، تئودور کریستنسن که با پی گیری مراحل بنای راه ‏آهن ایران، فیلم گزارشی ایران: پارس نوین (1935 م) را ساخت و فیلمساز ترک، کنعان بیک که از جریان سفر رضاشاه به ترکیه، فیلم ناطق مسافرت اعلیحضرت همایونی به ترکیه (1935 م) را تهیه کرد.

از آغاز دهة 1320 ش ادارة تبلیغات سفارت انگلستان به پخش فیلم های مستند پرداخت از جمله فیلم عروسی خجسته والاحضرت همایونی در مصر و تهران. این اداره در طی سال های اشغال ایران تعداد زیادی فیلم های مستندٍ خبری تهیه کرد. سپس در نیمة دهة 1320 ش ادارة روابط فرهنگی سفارت آمریکا به تهیة فیلم های مستند توجه نشان داد. فیلمبردار اکثر فیلم های سفارت آمریکا، ایرانيٍ دانش آموختة مدرسة سینمایی مسکو، فمین بود. در نیمة دوم دهة 1320 ش استیون نایمن آمریکایی (نمایندة فیلم های خبری فاکس) به ایران آمد و به زودی به تهیة‌ فیلم های مستند، از جمله فیلم هایی از مناظر و هنرهای ایران پرداخت.
یکی از فیلمبرداران نایمن، ابوالقاسم رضایی بود که فن تصویربرداری را نزد پدرش (از عکاسباشی ‏های دورة مظفرالدین شاه) آموخته بود. او ابتدا در مشهد فیلم داستانيِ آسمان آبی را کارگردانی و فیلمبرداری کرد. و بعد که این فیلم آمادة نمایش نشد به گروه نایمن پیوست.

در اوایل دهة 1330 ش آمریکاییان به نیت اینکه «به ایرانیان کمک کنند تا به خودشان کمک کنند»، دان ویلیامز ، سرپرست بخش سمعی و بصری دانشگاه سیراکیوز را همراه تعدادی از مدرسین دانشگاه های دیگر آمریکا به ایران آوردند و در کنار تشکیل کلاس های آموزش فیلمسازی به تهیة فیلم های مستند پرداختند. فعالیت های گروه سیراکیوز که بخشی از آن در چارچوب قرار داد «اصل چهار» انجام می‏ گرفت تا 1338 ش ادامه داشت و به تولید 98 فیلم سینمایی و 38 فیلم استریپ تبلیغاتی / آموزشی منجر شد.

میراث گروه سیراکیوز به فیلمسازان وزارت فرهنگ (و بعد از 1343 ش، وزارت فرهنگ و هنر) رسید که از نیمةدوم دهه 1330 ش به تولید مرتب فیلم های مستند پرداختند‍؛ از جمله محمدقلی سیار(اصفهان، 1336 ش)، هوشنگ شفتی (شقایق سوزان، 1341 ش)، احمد فاروقی قاجار (طلوع فجر یا بامداد جدی، 1343 ش)، داریوش (گود مقدس، 1343 ش)، شیردل (اون شب که بارون اومد، 1344 ش)، بهرام ری‏پور (پرندگان مهاجر، 1348 ش)، منوچهر طیاب (مسجد جامع، 1349 ش)، خسرو سینایی (حاج مصور الملکی، 1350 ش)، حسین ترابی (ایمان،‌1350 ش)، آرتم اوهانجانیان (گریم، 1353 ش) و فیلمساز فرانسوی، آلبرلاموریس (باد صبا، 1350 ش).

از نیمة دهة 1330 ش گلستان نیز تحت پوشش دولتی «شرکت های عامل نفت ایران» به تهیة فیلمهای مستندٍ تبلیغاتی پرداخت؛ از جمله موج و مرجان و خارا (1341 ش). او همچنین امکانی فراهم آورد تا فروغ فرخزاد (1313 - 1345 ش) فیلم خانه سیاه است (1341 ش) را کارگردانی کند.

از اواسط دهة 1340 ش رضایی با فیلم گزارشی خانة خدا (1345 ش) و فیلمسازان سازمان رادیو تلویزیون ملی، از جمله تقوایی (بادجن، 1348 ش)،‌ حسن مشرف آزاد تهرانی (ببرازنامه، 1348 ش)، کیمیاوی (یا ضامن آهو، 1349 ش)، نصیبی (حفاریهای معبد آناهیتا، 1348 ش)، منوچهر عسگری نسب (تخت سلیمان، 1348 ش)، غلامحسین طاهری دوست (آزار سرخ، 1351 ش)، منوچهر طبری (لحظاتی چند با دراویش قادریه، 1352 ش) و کیومرث درمبخش (جرس یا ساربانان کویر، 1353 ش) به سینمای مستند ایران رونق بخشیدند. رونقی که، برحسب نیازهای زمانه، تا سال های پس از انقلاب ادامه یافت.


سینمای آماتور

در نیمة دوم دهة 1340 ش که استفاده از دوربین های 8 میلیمتری در ایران رواج پیدا کرد، بسیاری علاقمند فیلمسازی آماتوری شدند. از جمله سپنتا که سال ها از فیلم سازی حرفه ‏ای دور بود. اما حرکت اصلی را در 1348 ش گروهی از فیلمسازان جوان روشنفکر باعث شدند. این گروه را که به زودی سینمای آزاد نامیده شد بصیر نصیبی بنیاد گذاشت.

سینمای آزاد به سرعت رونق گرفت و از اوایل دهة 1350 ش با حمایت غفاری و رهنما تحت پوشش دولتی سازمان رادیو تلویزیون ملی قرار گرفت. فیلم سازی آماتوری به اغلب شهرستان ها گسترش یافت و چندین جشنوارة داخلی و جهانی فیلم های 8 میلیمتری برگزار شد. گروه های دیگری نیز به دنبال آمدند‍؛ از جمله گروهی در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و گروهی در وزارت فرهنگ و هنر.

گروه کانون از 1351 ش به فیلمسازی توسط کودکان و نوجوانان پرداخت و گروه فرهنگ و هنر که از 1352 ش زیر نظر بیژن مهاجر اصفهانی آغاز به کار کرد و «سینمای جوان ایران» نامیده شد به فیلمسازی آماتوری جوانان. همچنین در 1352 ش سازمان رادیو و تلویزیون ملی تشویق شد تا نخستین جشنوارة فیلم جوانان منطقة آسیا را در شیراز برگزار کند.فعالیت ده سالة سینمای آماتور زمینه ‏ای فراهم آورد تا بعضی از فیلمسازان آن در سینمای پس از انقلاب به فیلمسازی حرفه‏ ای بپردازند.

 

سینمای کودکان و نوجوانان

در اوایل دهة 1330 ش یکی از دوربین های عکاسباشی که در اختیار معتضدی بود نصیب کاریکاتوریستی به نام جعفر تجارتچی شد و او کوشید نخستین فیلم نقاشی متحرک ایران را بسازد. تجارتچی در نیمة دوم دهة 1330 ش با اسفندیار احمدیه و پرویزاصانلو واحد تولید فیلم های نقاشی متحرک را در ادارة هنرهای زیبا بنیاد گذاشتند.

فعالیت گاه به گاه این گروه با فیلم هایی مانند ملانصرالدین (احمدیه، 1336 ش)، موش و گربه (اصانلو، 1339 ش) و موش با اراده یا موش دم بریده (تجارتچی، 1341 ش) تا نیمة نخست دهة 1340 ش ادامه داشت. در 1343 ش کریمی به گروه پیوست و چند فیلم نقاشی متحرک و عروسکی را در آن واحد ساخت؛ از جمله فیلم نقاشی متحرک زندگی (1345 ش)‌ و نخستین فیلم عروسکی ایران، دل موش، پوست پلنگ (1346 ش).

اما فیلمسازی جدی برای کودکان و نوجوانان 4 سال پس از برگزاری نخستین جشنوارة بین‏المللی فیلم های کودکان آغاز شد.بانی جشنواره، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در 1349 ش مرکزی جهت تولید فیلم های ویژة کودکان و نوجوانان به راه انداخت. در بخش نقاشی متحرک این مرکز بسیاری از نقاشان و گرافیست های روشنفکر نخستین فیلم هایشان را ساختند؛‌ از جمله در 1349 ش فرشید مثقالی (هیولا)، آراپیک (بافت و آنکه عمل کرد)، نورالدین زرین کلک (زمین بازی بابوش)، علی اکبر صادقی(هفت شهر) و در 1351 ش ـ نفیسه ریاحی (من چقدر می‏دانم).

با بخش فیلم های زنده، بسیاری از فیلمسازان سینمای پیشرو همکاری کردند؛‌ از جمله در1349 ش ـ بیضایی (عمو سیبیلو)، در 1350 ش تقوایی (رهایی)، در 1351 ش ـ هاشمی(پری) ، در 1352 ش ـ نادری (سازدهنی) ودر 1354 ش ـ کیمیایی (پسرشرقی) عباس مسافر (1352 ش) زمینه را برای ادامة کار خود در سینمای پس از انقلاب فراهم آورد.

*این بخش برگرفته از سایت فیلم و سینما ( سایتی که در سال ۱۳۷۸ قبل از سایت آی کتاب طراحی کرده بودیم و نافرجام ماند ) می باشد.